چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه محیط مدرسه را به محیط تحمل افکار دیگران و احترام به نظرات مختلف و اخلاق و ادب تبدیل کنیم و چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟»

بایگانی

فواید انتقاد و نقدپذیری

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۵۴ ب.ظ

فواید انتقاد و نقدپذیری

روشن است که انتقاد عامل رشد و اصلاح امور است. معنای ضمنی این سخن آن است که نبود انتقاد، مانع رشد، و بی انتقادی عامل درجا زدن است. برای اینکه به ارزش و اهمیت این داوری بهتر پی ببریم، آن را در سطح فردی و اجتماعی، مورد بررسی قرار می دهیم:

در سطح فردی، کافی است که نگاهی به مهارتهای خویش بیفکنیم. حداقل مهارت هر فرد این است که توانایی سخن گفتن دارد. اما، همین مهارت به ظاهر ساده، یک شبه حاصل نشده، بلکه حداقل محصول چند ساله دوره کودکی است که زیر ضربات کوبنده انتقاد دیگران شکل گرفته است. بسیاری از کودکان ـ اگر نگوییم تقریباً همه آنان ـ ادای برخی از حروف برایشان مشکل است و غلط ادا می کنند. ولی با هر بار ادای غلط، با انتقاد دیگران مواجه می شوند و دیگران بر این گفته خطا به آنان می خندند و شکل صحیح تلفظ کلمات را برایشان تکرار می کنند. این درس آموزی شبانه روزی، سالها بعد نتیجه می دهد و آن کودک دیروزی که ادای کلمات غلط او موجب خنده دیگران می شد، امروز به سخنوری توانا تبدیل می شود که از آن همه خطاهای آغازین خود، دیگر یادی نمی کند.

در سطح اجتماعی نیز همین داوری درست است. همه ابزارها و امکانات ساخته شده توسط بشر که شاخص تمدن امروز و نمایانگر تسلط و چیرگی انسان بر طبیعت به شمار می آید نیز چیزی جز اندیشه هایی خام که در دستان پرتوان انتقاد، به ابزارهای نیرومندی تبدیل شده اند، نیست. بنابراین، با اندکی تأمل در می یابیم که در پس هر مهارت و پیشرفت و ترقی ای، انباری از انتقادها نهفته است. ناگفته نماند که این موضوع، اختصاص به صنعت و ... ندارد، بلکه همه عرصه های زندگی بشر را در برمی گیرد.

اگر روح انتقادگری از جامعه رخت بربندد و همگان هر چیز را آن گونه که هست، بپذیرند، در این صورت جامعه سیر تکاملی خویش را گم می کند و درجا می زند. مقررات اداری در این جامعه تغییر نمی کنند و اصلاح نمی گردند، نظام مبادله کالا ثابت می ماند، روش و عملکرد آموزش و پرورش بی تغییر می ماند، آثار هنری به آثار کلیشه ای و قالبی تبدیل می شوند، و به طور کلی، هر گونه خلاقیت و نوآوری کنار گذاشته می شود.

«جرج استاینر» در مورد جایگاه نقد در جامعه، مثالی دارد که قابل توجه است. هر چند او بر آن است تا انتقاد را در عرصه ادبیات نشان دهد، ولی حکم او عام است و همه اَشکال زندگی اجتماعی را در بر می گیرد. به گفته او: «فرض کنیم که در جامعه ای، به هر دلیل، هرگونه سخن نقادانه ممنوع شده باشد و حکم بر این باشد که فقط کارهای اصیل هنری ارائه شوند، بی آنکه کسی بتواند در مورد آنها بحث کند و ارزیابی یا نقادی خود را از آن آثار به مردم ارائه کند. در این جامعه، ... چه رخ خواهد داد؟ خیلی ساده، کارهای ـ به اصطلاح ـ ناب هنری نیز ارائه نخواهد شد. نه فقط به این دلیل که برای رشد ادبیات و هنر نقادی ضرورت دارد، بلکه به این دلیل پیچیده تر نیز که هر اثر هنری جدید، خود در حکم نقادی آثار کهن است.»

البته ناگفته پیداست که چنین جامعه ای را نمی توان یافت؛ زیرا ظاهراً خصلت انتقادگری ریشه در سرشت انسان دارد و همه جا این خصلت کم و بیش خود را نشان می دهد و آثار خود را به جای می گذارد.

بنابراین، انتقاد عامل ضروری رشد و اصلاح فرد و جامعه است و گریزی از آن نیست؛ چنان که بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی رحمه الله ، در این باره فرمود: «انتقاد باید بشود! تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادها را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه.»

این گونه نگرش به انتقاد، آن را از یک شرّ اجتناب ناپذیر، به خیری ضروری و هدیه ای الهی تبدیل می کند. اگر پذیرفته باشیم که کمال فردی و اجتماعی انسانها در گرو انتقاد است، آن گاه به جای آنکه از آن بگریزیم و یا چون داروی تلخی آن را بپذیریم، آن را چونان هدیه ای گرامی خواهیم داشت و از آن بهره مند خواهیم گشت و خواهیم گفت: «اشکال، بلکه تخطئه یک هدیه ای الهی است برای رشد انسانها.» چنین نگرشی است که انتقاد را زمینه ساز سعادت جامعه می داند و صاحب آن همگان را به گسترش فرهنگ انتقادی دعوت می کند و می گوید: «در جمهوری اسلامی، همه باید با انتقادها و طرح اشکالها، راه را برای سعادت جامعه باز کنند.»

بی گمان، نقد به عنوان عاملی اصلاحی و پیش برنده و بالنده، به برنامه ریزان، سیاستگذاران و مدیران و مجریان، مجال بازنگری، همه سونگری و واقعیت نگری می بخشد و جلوی بسیاری از ریزشها و دوباره کاریها و تکرویها را می گیرد و در نتیجه، طرحها را در راستای سوددهی و بهره مندی بهتر و بیشتری قرار می دهد و از اسرافها و اتلافها و گاه از ریخت و پاشهای حاشیه ای و جانبی نیز جلوگیری می کند.

بنابراین، در اصل نیاز انسان و جامعه و مدیران به نقد و بایستگی وجود نقادان تیزبین در اجتماع نمی توان تردید کرد؛ اما این نیمی از کار است، نیم دیگر که کامل کننده این بخش است، مسئله «نقدپذیری» و به کار بستن نقد ناقدان است.

نقدپذیری به عنوان خوی و خصلتی انسانی و اسلامی، نقش مهمی در فرو نشاندن آسیبها و آفتهای فردی و اجتماعی دارد. رواج فرهنگ نقدپذیری در اجتماع، کمک فراوانی به پایان دادن کشمکشها و درگیریها می کند. به همان اندازه که نقد و نقادی مایه کمال و رشد رفتارها و عملکردهاست، نقدپذیری نیز زمینه ساز بسیاری از خوشبینیها و امیدواریها نسبت به اصلاح امور است. دست اندرکارانی که از نقد استقبال می کنند و از آن بیم و ترسی ندارند، از مدیریتی بهتر و کمال یافته تر برخوردارند و کمتر دچار چالش، دوباره کاری و نابسامانی می شوند.

سرزمینی که گود است، دو بهره از باران آسمان می برد: یکی بهره مستقیم و دیگر آنکه بارانی که در بلندی می بارد نیز به سوی آن سرازیر می گردد. پذیرش نقد، نه تنها چیزی از بزرگواری و شخصیت سیاسی و اجتماعی انسان نمی کاهد، بلکه می توان گفت: روشن ترین گواه بر شخصیت و کمال آدمی است؛ چنان که امام خمینی رحمه الله در این باره فرمود: «اگر یک چیزی را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید و این اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ می کند، نه اینکه اعتراف به خطا، شما را کوچک می کند.»

تلخی نخستین نقد و انتقاد، با دستاوردهای شیرین آن از میان می رود. پیامدهای سازنده و سودمند نقد، سبب می شود که آدمی همواره خود را در دید نقد دیگران بگذارد و هیچ گاه کارکرد خویش را از آن بی نیاز نداند.

امام جواد علیه السلام می فرماید: «الْمُوءْمِنُ یَحْتاجُ إِلی تَوْفِیقٍ مِنَ اللّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ؛ مؤمن، به توفیق الهی و پند دهنده درونی و پذیرش نصیحت ناصحان نیازمند است.»

و نیز امام علی علیه السلام می فرماید: «اَلْعاقِلُ مَنْ اتَّهَمَ رَأْیَهُ وَ لَمْ یَثِقْ بِکُلِّ ما تُسَوِّلُ لَهُ نَفْسُهُ؛ خردمند کسی است که نظر خود را متهم کند و به آنچه که نفسش وسوسه می کند، اعتماد نداشته باشد.»

با توجه به تعبیر «اِتَّهَمَ رَأْیَهُ» مؤمن باید برای اندیشه های خود، دادگاه تشکیل دهد و از صاحب نظران بخواهد که درباره افکار او داوری کنند.

در تعبیری دیگر، این ضرورت را آن امام بزرگ چنین ترسیم فرموده است: «حَقٌّ عَلَی الْعاقِلِ اَنْ یُضِیفَ اِلی رَأْیِهِ رَأْیَ الْفُضَلاءِ وَ یَضُمُّ اِلی عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ؛ شایسته است که انسان عاقل [با نظرخواهی و نقد و بررسی]، رأی اندیشمندان را بر نظر خود بیفزاید و دانش حکیمان را ضمیمه دانش خود سازد.»

بنابراین، نقد کردن دیگران و نقد پذیرفتن از دیگران، در کنار یکدیگر سازنده و سامان دهنده وضع و حال مردم و جامعه است. اگر این نقد و بررسی در کار نباشد و اندیشه و کار، بدون بازنگری و بررسی و خرده گیری به راه خود ادامه دهد، بی گمان به نتیجه ای نمی رسد؛ زیرا، خالی از نقص و اشتباه نیست.


  • مرضیه زمانیان

فواید انتقاد و نقدپذیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی