چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه محیط مدرسه را به محیط تحمل افکار دیگران و احترام به نظرات مختلف و اخلاق و ادب تبدیل کنیم و چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟»

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانش اموزان» ثبت شده است

۰۱
آذر
بسمه تعالی

تعریف رشد :

دانشمندان ،تغییروتداوم درزندگی را رشد می نامند .به نظر آنها ،رشد یعنی تغییراتی که به طور مستمردرطول زندگی ارگانیسم ،از لحظه ی انعقاد نطفه تا لحظه ی مرگ به وجود می آید (گنجی ، 1379 ، ص 28 ).

تعریف رشد از دیدگاه روانشناسان رشد :

از این دیدگاه تعریف رشد عبارت است از تغییر درساخت بدنی ،عصبی ، رفتار و نشانه های ویژه ی شخص که همه به ترتیب بروز می کنند و در حد معقولی باثباتند (یاسائی ،1377، ص 11).

چند گونگی رشد :

به طور کلی رشد بر دو گونه است :یکی رشد طبیعی و دیگری رشد محیطی (پارسا ، 1375 ، ص 26 ).
چند گونگی رشد از جهتی مربوط به وحدت شخصیت است .
کودک به عنوان یک کل یا واحدی که جنبه های گوناگون دارد ،درمعرض رشد و دگرگونی تدریجی واقع می شود .بنابراین ارتباط هرجنبه از شخصیت کودک را باید با کل شخصیت و جنبه های دیگر او در نظر گرفت .
رشد طبیعی به غدد جسمی و عصبی کودک سر و کار دارد .
رشد محیطی به نوبه ی خود دارای جنبه های گوناگون است و به صورت رشد عقلی ، هیجانی یا عاطفی ،اخلاقی ،اجتماعی ، دینی و هنری نمایان است ( همان منبع ، ص 26).
در این پروژه بیشتر مبحث رشد اخلاقی مورد نظر می باشد .

رشد اخلاقی :

رشد اخلاقی ،تحت تاثیر میزان علاقه ی کودک به معیارها و ارزشهای معمول ، ارتباط بسیاری با رشد و تکامل اجتماعی دارد .
از سوی دیگر به رشد دینی و میزان علاقه وی به آداب و رسوم و واکنشهای او در مقابل خیرو شر وابسته است (باهنر ،1378 ، ص 51 ).

مفهوم اخلاق در روانشناسی :

مفهوم اخلاق در روانشناسی به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی می باشد .این مفهوم به یک سلسله ارزشها و باورهای درونی اطلاق می شود که به عنوان یکی از عوامل مهار کننده عمل می کند .به این ترتیب وجدان از یک قضاوت ساده نسبت به درست و نادرست فراتر می رود و به مقام تشخیص و به کار بستن اصول ، تکالیف و قوانین اخلاقی می رسد .(کدیور ، 1378 ، ص14).

مفاهیم اخلاقی :

مفاهیم اخلاقی در جوامع و محیط های مختلف ارزشهای متفاوت دارد و حتی در یک اجتماع نیز مفاهیم اخلاقی در بین طبقات مختلف ارزشهای متفاوتی دارد. جنسیت نیزدراین مورد مؤثراست ،به طوری که ارزشهای اخلاقی میان دو جنس زن و مرد متفاوت است .
کودک در آغاز ارزشهای اخلاقی را در خانواده می آموزد و پس از ورود به اجتماع و قرار گرفتن در گروههای مختلف با ارزشهای گوناگون مواجه می شود و همین امر اغلب او را دچار تضاد و دو دلی می کند .درنتیجه گاهی اوقات ارزشهای اخلاقی قبلی را تغییر می دهد .مثلاً مفهومی را کودک در خانواده آموخته است و آن را خوب می داند ،درحالی که همین مفهوم در گروه همسالان و در محیط آموزشگاه ارزش دیگری دارد (مقدم ، 1366 ، ص 32 ).

دیدگاههای مختلف :

«حس وظیفه شناسی تاج جلال و افتخار اخلاق است ».

اسمایلز

وظیفه و تکلیف سراسر زندگانی انسانی را احاطه کرده است و انجام آن از دوره ی طفولیت و حیات خانوادگی آغاز می شود .انجام وظیفه عالیترین مقصود زندگانی و هدف اخلاق است و زندگی انسان در مرکز دایره وظایف عمومی قرار گرفته است .برای اینکه وظیفه ما نسبت به خداوند و همنوعان به طور دائم و تزلزل ناپذیر انجام گیرد ، لازم است همه مواهبی را که خداوند به ما داده است ،پرورش دهیم .خداوند همه چیز به ما داده است .اراده ی برتر اوست که اراده ی ما را رهبری می کند .معرفت نیک و بد یعنی اطلاع از اینکه چه عملی درست و چه عملی خطاست ،امری است که ما را در این جهان و در آن جهان نزد خود مسئول قرار می دهد .عقل باید به کمک دانش و معرفت بیدار شود .هرچه عقل روشن تر می شود و وجدان قدرت خود را بیشتر نشان می دهد مسئولیت انسان بیشتر می شود .دراینصورت او تحت تأثیر اراده ی خداوند بوده ،برطبق آن عمل می کند و اعمالش از روی اکراه و اجبار نیست و با طیب خاطر انجام می گیرد .(اسمایلز ).

امام صادق (علیه السلام )فرمودند :

«انک قد جعلت طبیب نفسک و بین لک الداء و عرفت و آیه الصحه و دللت علی الدواء فانظر کیف قیامک علی نفسک »(کافی ، جلد 2 )
تو را طبیب خودت قرار داده اند ،مرض را بر تو آشکار کرده اند و نشانه های سلامت را به تو آموخته اند و تو را به داوری شفابخش ،راهنمایی نموده اند . در کار خود نظر کن و ببین چگونه برای سعادت خویش قیام می کنی .وجدان اخلاقی و فطرت انسانی است که آدمی را چون طبیب به درد و درمان خویش متوجه می کند و سلامت روان را اعلام می نماید (فلسفی ،1343 ).
در حدیثی از حضرت علی (ع)چنین آمده است :اکره نفسک علی الفضایل فان الرذایل مطبوع علیها .
با سعی و مجاهده فضایئل را به نفس سرکش خود تحمیل کن و برخلاف میل و رغبتش او را به پاکی و نیکی وادار نما ؛زیرا خواهش طبیعی و رغبت نفسانی بشر به شهوات ناروا و رذایل اخلاقی است و قبول فضایل و ملکات پاک بر خلاف تمایلات فطری نفس است (ماهنامه تربیت ، 1370 ،ص 44 ).
جان دیویی درباره ی تربیت اخلاقی می گوید :«به طور کلی موضوع تربیت اخلاقی وابسته به موضوع معرفت است .ایجاد عادات و انگیزه های اخلاقی مناسب، مستلزم شناختن این عادات و انگیزه هاست .درآموزشگاه باید دانش را به موارد و مصادیق علمی خود پیوند داد و اینگونه پیوندهاست که میزان سودمندی دانش را تعیین می کند .پس مهمترین مسئله تربیت اخلاقی ، مسئله رابطه دانش و اخلاق است .اگر دانشی که از درسهای مدرسه بر می خیزد در شخصیت مؤثر نیفتد ،تعلیم و تربیت متضمن نتیجه ی اخلاقی نخواهد بود . وقتی که دانش به رشد اخلاقی مخصوص و روشهای انضباطی متوسل می شوند .درچنین موردی دانش ، وجهی نظری به خود می گیرد و اخلاق به صورت فضیلت های انتزاعی در می آید ».(علی اشرف جودت ، 1370 ، ص 42).
دکتر کارل می نویسد :«کسی که از آغاز زندگی به شناختن خوبی و بدی عادت کرد ،در تمام عمر انتخاب خوبی و پرهیز از بدی ، برای او آسان خواهد بود و همان طور که از آتش دوری می کند از بدی نیز می پرهیزد ،وعهد شکنی و دروغگویی و خیانت در نظر او نه تنها اعمالی ممنوع ،بلکه غیر ممکن می آید ».(ماهنامه ی تربیت ،ص 196 ).
ارسطو برخلاف افلاطون معتقد است که علم و معرفت برای تحصیل فضیلت شرط کافی نیست .علاوه بر آن ،باید نفس را به فضیلت تربیت کرد .یعنی باید در نفس ،ملکات فضایل را ایجاد نمود .باید کاری کرد که نفس به فضایل که رعایت اعتدالها و حد وسطها است عادت کند و خو بگیرد و این کار با تکرار عمل میسر می شود (مطهری ، ص 34 ).
خواجه نصیر طوسی در همین زمینه می نویسد :«ارسطو در کتاب اخلاق گفته است که اشرار به تأدیب و تعلیم اخیار نشوند و هر چند این حکم علی الاطلاق نبود اما تکرار مواعظ و نصایح و تواتر تأدیب و تهذیب در موأخذت به سیاسات پسندیده ،هرآینه اثری بکند .پس طایفه ای باشند که هرچه زودتر قبول آداب کنند و اثر فضیلت بی مهلت و درنگی در ایشان ظاهر شود .طایفه ی دیگر باشند که حرکت ایشان به سوی التزام فضایل و تأدب و استقامت کندتر بود »(شکوهی ، ص 12).

روش آموزش اخلاق در مکتب روانکاوی :

از آثار روانکاوی ،مثلاً آثار خود فروید چنین بر می آید که کودک چون اصول اخلاقی خود را تا سنین 6 ـ 5 سالگی کسب می کند ، آموزش رسمی اخلاق در مدرسه چندان تأثیری دراخلاقی کردن وی نخواهد داشت .در واقع از همان سنین اولیه مشخص می شود که کودک در بزرگسالی خود فردی با وجدان است یا نه .
اما درشیوه های آموزشی نو فرویدیها و محققان مربوط به حوزه ی روانکاوی ، دیگر مسئله ثابت بودن ویژگیهای شخصیتی پس از سنین اولیه کودکی عملاً کمتر مطرح می شود .بنابراین شیوه ی آموزشی پیشنهادی ،قرار دادن کودک در موقعیتهای وسوسه انگیز و سرزنش و بازداری وی از ارتکاب خطا به منظور درونی کردن این سرزنشهاست که حاصل آن شکل گیری وجدان در کودک خواهد بود (کریمی ، 1377 ، ص 209).

روش آموزش اخلاق در مکتب یادگیری :

طرفداران این مکتب معتقدند که از یک سو اخلاق امری است نسبی ،یعنی ارزشهای مطلق اخلاقی وجود ندارد .از سوی دیگر ، ارزشهای اخلاقی نیز ( مانند سایر رفتارها )طبق اصول یادگیری و از طریق پاداش و تنبیه یا سرمشق و الگو قرار دادن شکل نمی گیرد .بلکه مجموعه رفتارها و عادات که از سوی جامعه مورد پسند واقع شده است به تدریج از طریق مکانیسمهای یادگیری به وسیله ی کودک کسب می شود .
نحوه ی آموختن اخلاق در این مکتب مانند سایررفتارها تابع فرآیندهای یادگیری از طریق مکانیسمهای تشویقی و تنبیه و الگو قرار دادن معرفی می کنند .این نظریه مدافع این عقیده است که کودکان در ارزشهای اخلاقی خود را از معلمان و والدین کسب می کنند (همان ، منبع ، صص 223 و 224 و 229).

روش آموزش اخلاق در مکتب رشدی ـ شناختی :

شاخص اخلاق در این مکتب ،توانایی انجام قضاوت اخلاقی است و تأکید بر فرآیندهای عالی تعقل و تفکر است .
مهمترین ویژگی مکتب رشدی ـ شناختی این است که به عقیده ی پیروان این مکتب ، رشد اخلاق در کودکان طی مراحلی انجام می گیرد که با مراحل رشد عقلی پیوندی نزدیک دارد .
در مکتب رشدی ـ شناختی تجربه نقش شکل دهنده را در کار رشد اخلاق در کودکان بازی می کند .اما در مورد محتوای تجربه ، پیاژه و کلبرگ دقیقاً هم عقیده نیستند .(همان منبع ، صص 210 و 221).

قضاوت اخلاق و رفتار اخلاقی :

مهمترین انتقاد وارد بر نظریه شناختی این است که براستدلال اخلاقی تأکید دارد نه بر رفتارهای واقعی .چه بسا افراد متعلق به مراحل مختلف قضاوتهای اخلاقی ، رفتاری مشابه داشته باشند و یا این که افراد متعلق به یک مرحله ، رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند .درمطالعه کلاسیک مارت شورن و می (1928)کودکان سنین مختلف با موقعیت هایی برای تقلب و دزدی مواجه شدند به نوعی که مطمئن بودند دستگیر نمی شوند .درنتیجه ، تعداد بسیار کمی از دانش آموزان در این مورد دزدی و تقلب نکردند .تعداد کمی از آنها نیز در کلیه ی موارد ، دزدی و تقلب نکردند .تعداد کمی از آنها نیزدرکلیه ی موارد ، دزدی و تقلب کردند .این مطالعه نشان داد که رفتارهای اخلاقی از قوانین سادهپ پیروی نمی کنند ،بلکه از پیچیدگی خاصی برخوردارند .از سوی دیگر ، پیوند رفتاراخلاقی با استدلال اخلاقی نیز جای تأمل دارد و ممکن است بسیار ضعیف باشد یا کودکان سنین مختلف یاد بگیرند که چیزهایی را در مورد تصمیم های اخلاقی خود بگویند ، ولی آنچه که انجام می دهند از گفتار آنها متفاوت باشد (بلاسی ، 1983 ، به نقل از کدیور ، 1378 ، ص 63 ).

نتایج تحقیقات خارجی :

آزمایش «کروس دکروس »با ارائه مجموعه ای از قصه ها برای گروهی از کودکان در سن بین 4 و 6 سالگی صورت گرفت .
این کار به قصد پرورش ارزشهای اجتماعی این کودکان می باشد .از نتایج این آزمایش ،وجود تغییر قابل ملاحظه کودکان گروه آزمایش (که قصه ها برای آنها ارائه شد )با مقایسه گروه معیار بوده است (محمد خلیفه و سیدی ، 1378 ،ص 260).
بریگز 26(1998)، در مطالعه ای برخورد متقابل دختر اسکیموی آمریکایی را با بزرگسالان اطرافش مورد بررسی قرار داد .در این مطالعه که به صورت بازی انجام شده ، بزرگسالان اسکیمو نقش بچه ها را ایفا می کنند که نمایانگر زندگی اجتماعی اسکیموی آمریکایی است .در این بازی ها برخوردهای متقابل کودکان و بزرگسالان مورد تحلیل قرار می گیرد که در آن کودک با چندین موضوع عاطفی مشکل برخورد می نماید و بایستی برای حل آنها راههایی بیابد .بدینوسیله کودک به تدریج از حالات بچگانه خارج می شود و مفاهیم معضلات مختلف از جمله تعلق ، مالکیت ، وابستگی ، دوست داشتن ، نحوه ی بیان دوستی ، ترس درون فردی و نحوه ی کنترل آن ، چگونگی متقاعد کردن دیگران و غیره را در می یابد .
وولگار 27(2001)، در مطالعه ای رشد اخلاقی کودکان 5 ساله را از طریق روش بازی عروسک فرافکن ،تکلیف درک هیجان و گزارش همزمان مادران از مشکلات رفتاری و عملکرد کودک در یک تکلیف متقلبانه مورد بررسی قرار داد.سه موضوع قصه گویی ، شکل بازی ساخته شدند .
یک موضوع تنبیه غیرجسمی ، یک موضوع فرا اجتماعی ویک موضوع ضد اجتماعی و به کارگیری دیسیپلین غیرفیزیکی از ناحیه ی کودکان به آگاهی از هیجانات اخلاقی وابسته بود .مقیاس ضد اجتماعی و فرا اجتماعی وابسته به گزارش مادران از مشکلات بیرونی و درونی بود .اگرچه هیجانات کودکان در فهم هیجانات پیش بینی شده ولی رفتار را در تکلیف پیشگویی نکرده است و توجیهشان برای هیجانات متفاوت و همچنین نقایص بازی فرا اجتماعی به همین گونه عمل نمودن تمایل دارد .یافته ها درجه ای از ارتباط را در طول ارزیابی رشد اخلاقی نشان داد .
  • مرضیه زمانیان