چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟

پرسش مهر ۹۶ نیازی است که سالهاست در کلاس درس خودم و در محیط اطرافم احساس میکنم!

چگونه محیط مدرسه را به محیط تحمل افکار دیگران و احترام به نظرات مختلف و اخلاق و ادب تبدیل کنیم و چگونه و با چه سبکی ارتقاء اخلاق و ادب و کسب توان تحمل بالاتر را تمرین کنیم؟»

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدرسه» ثبت شده است

۰۱
آذر

آموزش مسئولیت پذیری :

تقویت مسئولیت پذیری از طریق عادت دادن دانش آموزان به مشارکت در امور گوناگون حاصل می شود .مدرسه و نظام آموزش و پرورش باید مشارکت را به دانش آموزان یاد دهند .مشارکت عبارت است از ایفای نقش از طریق اظهارنظر ، ارائه پیشنهاد ، تصمیم گیری و قبول مسئولیت در زمینه ی فعالیت های جامعه .
مشارکت ،درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد برای دستیابی به اهداف گروهی ، یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند .در این تعریف ، سه اندیشه مهم نهفته است : درگیر شدن ، یاری دادن و مسئولیت (رشد معلم ، 1379 ، ص 53 ).
خواجه نصیرالدین طوسی در بحثهای تربیتی خود ، تأثیر هیچ چیز را در فرد ، بیشتر از تأثیر جلیس و معاشر نمی داند و یادآور می شود که «چنان چه قانون حفظ صحت در طب استعمال ملایم مزاج بود ،قانون حفظ صحت نفس ایثار معاشرت و مخالطت کسانی باشد که در خصال مذکور با او مشاکل و مشارکت باشند (خواجه نصیرالدین طوسی، ص 155).
روشهای رشد ارزشهای اخلاقی از راه پرورش اجتماعی :
از ابزاری که می توان با آن به رشد جنبه های اخلاقی کودکان رسید ، آن است که فرزندان را در درک نتایج مرتبط بر رفتارشان توانا سازیم و آنگاه که کودکان از نتایج مترتب بر رفتارشان آگاه کردند ، رفتار مورد نظر را بروز می دهند و از رفتار نامطلوب پرهیز می نمایند .پدران و مادران می توانند با انجام کارهای زیر ،به مقصود برسند (محمد خلیفه و سیدی ، 1378 ، ص 262).
الف )خودشان را الگوهای قابل تقلید رفتار اخلاقی قرار دهند :
وقتی کودک به رفتاری خاص دست می زند و در ذهنش نمونه یا الگویی قابل تقلید وجود دارد ،چه بسا که این الگو برادر بزرگتر یا دوستی باشد . اما تأثیرگذارترین این الگوها پدران هستند.به طوری که مشاهده رفتار پدر و مادر توسط کودک تأثیرگذارتر از اعلام آنها به اوست یا دیدن رفتاری مناسب است . از فایده های الگوبرداری این است که برای فرزندان ، میزان پایبندی پدر و مادر به قانون های رفتاری که فرهنگ و قانون های مطلوب و دوست داشتنی آن را تعیین می کند ،کشف می گردد (همان منبع ).
پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه ی اساسی سعادت انسان است باید از بچگی شروع شود .دوران کودکی بهترین اوقات فراگرفتن راه صحیح زندگی است .قدرت تقلید و اقتباس و حس قبول کودک خیلی شدید است .تمام حرکات و سکنات و کلیه ی گفتار مربی خود را در کمال دقت ، مانند یک فیلم عکاسی در خود ضبط می کند .همزمان با رشد و تکامل جسم کودک ، باید روان او نیز راه تعالی و رشد بپیماید .همان طور که سلامت جسم کودک مورد توجه است ، سلامت عواطف و روحیات او نیز مورد توجه قرار گیرد (فلسفی ، ص 224 ).
درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقی در شاگردان نوآموز چندان تأثیر نداشته و گاه جز تباه شدن وقت نتیجه ی دیگری ندارد و بهترین راه پرورش ارزشهای اخلاقی آن است که از راه عمل و آزمایش ، برتری و بهتری آن را به کودکان بفهمانند و در فرصتهای مناسب این موقعیت را از دست ندهند و به مقتضای طبیعت و سرشت آنان ،با دقت تمام ، خوئی نیک را در آنها پرورش دهند ( ماهنامه ی تربیت ، 1370 ، ص 47 ).
ب )ارائه ی اطلاعات دقیق به کودک از رفتارش :
کودک رفتارش را آنگونه که اطرافیان او می بینند ، نمی بیند .به همین جهت ، وظیفه ی پدر و مادر است که کودک را در دستیابی به اطلاعات دقیق از رفتاری که از وی صادر می شود یاری نموده ، وی را کمک کنند تا رفتارش را به شکلی عینی ببیند (محمد خلیفه ، عبداللطیف ، 1378 ، ص 264 ).
ج )ارائه ی اطلاعات درباره ی نتیجه ی رفتار :
کودکان با رشد سنی تقویمی شان ،فراگیری نتیجه های مترتب بر رفتارشان به ویژه فوری و آنی را آغاز می کنند و این فراگیری نتیجه مترتب بی واسطه بر رفتارشان ، سریع تر از فراگیری نتیجه های بعدی می باشد .این حالت که مسئولیت بزرگی از نظر آموزش فرزندان از نتیجه های دور ، متوجه پدر و مادر است ( همان منبع ).
آموزش ارزشهای اخلاقی در دانش آموز و معرفی «میزان »به او :
سیستم ارزشی هر فرد دخالت مستقیم و تعیین کننده در تصمیم گیری و عملکرد وی دارد و در هر رفتار مسئولیت شناسانه نیز تشخیص و تصمیم فرد تابعی از ارزشهایش می باشد .به علاوه باید توجه داشت که وجود انسان همچون ظرفی است که محتوا و مظروفی را طلب می کند .ارزشها و ضد ارزشها محتویات این ظرف هستند و هرگاه این ظرف با ارزش ها و مطلوبیتها پر نشود ، اجباراً با ضد آنها بار خواهد شد .در نتیجه با کوتاهی در آموزش و تثبیت ارزشهای اصیل ، در واقع کودکان را به سمت شر و ضد ارزش سوق داده ایم .برای تقویت ارزشهای اخلاقی توجه به موارد زیر ضروری است :
1 ـ مهمترین آموزش ، وفادار بودن الگوهای دانش آموز به ارزشها در عمل می باشد .
2 ـ توقع از کودک ، به نحوی که در تمامی برخوردها طوری با او رفتار شود که او خوب است و چون خوب است از او جز انتظار خوب عمل کردن نمی رود و حتی اگر خلاف کرد ناشی از اشتباه و غفلت بوده و نه خواست قلبی .
3 ـ معرفی الگو بهترین طریقه ی آموزش ارزش است.در این معرفی باید رفتارها و نه خصلت های الگو عنوان بشود ،به نحوی که برای کودک صحنه هایی کاملاً روشن و ملموس دور از هر نظرپردازی و ذهنی گرایی باشد .
4 ـ تاکید بر کرامت نفس ، به نحوی که کودک هررفتار و عملی را که مباین با ارزش انسانی خود می بیند ترک کند .مثلاً تنبیه را به دروغگویی ترجیح دهد یا از غیبت اجتناب کند .زیرا ، نشانه ترسو بودن آدم است و ... در مقابله ی با رفتار ضد ارزشی کودکان نیز باید از اینکه او را و رفتارش را مستقیماً به زیر سؤال برده و توبیخ کنیم اجتناب نموده بلکه با صبر و تأمل و معرفی و ارج گذاری رفتار درست بدون اشاره مستقیم به او فرصت داد تا فکر کند و خودش مرحله ی جایگزینی و انتقال راصورت دهد .صبور بودن و خودداری از طرد ، خشونت یا حتی تعجیل در هر زمینه ای کارساز خواهد بود .
به طور خلاصه ،رشد اخلاقی را می توان به سه بخش تقسیم کرد :
1)رفتار اخلاقی ، آنچه فرد واقعاً انجام می دهد .
2)احساسات اخلاقی ، هنگامی که فرد از نظام ارزشی خود تخطی می کند چه احساسی به او دست می دهد .
3)استدلال اخلاقی ، استدلال یا نوع تفکری که برای توجیه قوانین رفتار اخلاقی به کار می رود (غضنفری ، 1380 ، ص 96 ).
رفتار شخص همیشه از استدلال اخلاقی پیروی نمی کند ، چون از اجتماعی شدن تأثیر می پذیرد .نظریه ی یادگیری اجتماعی که به فرآیندهای تقویت ، تنبیه و تقلید مربوط می شود ، بیشتر بر رفتار اخلاقی به عنوان بخشی از رشد اخلاقی تمرکز دارد .
احساسات اخلاقی از طریق میزان گناه ارزیابی می شود .گناه ممکن است هشیار باشد ولی اساساً ناهشیار است و به اضطراب و اختلالات شخصیت مربوط می شود.دیدگاه روانشناسی روان تحلیلی ، مخصوصاً بر این قسمت از رشد اخلاقی تأثیر دارد .
حس اخلاقی در خانواده ظاهر می شود و به وسیله ی معلمان الگو می گیرد و به وسیله ی اجتماع تغذیه می شود .
پیاژه و کلبرگ بر عنصر شناختی رشد اخلاقی (استدلال یا تفکر اخلاقی ) تأکید کرده اند .طبق نظر کلبرگ رفتار اخلاقی به وسیله ی تفکر اخلاقی هدایت می شود .نوجوانان بدکار نمرات اخلاقی پایین تری نسبت به بزهکاران دارند و شخصی که دارای استدلال اخلاقی بالایی است ککمتر دروغ می گوید یا به دیگران آسیب می رساند .
چگونه افکار فرد بر اعمال و احساسات او تأثیر می گذارند ؟ طبق نظریه ی پیاژه و کلبرگ ، احساسات و رفتارهای اخلاقی توسط تغییرات رشد شناختی تعدیل می شوند .همان طور که رشد شناختی پیشرفت می کند ، تفکر پیچیده تر و از نظر منطقی سازگار تر می شود و از این رو استدلال اخلاقی می تواند رفتار یا احساسات اخلاقی را تغییر دهد یا برآن تأثیر گذارد (همان منبع ، صص 97 ، 96 ).
قضاوت اخلاقی به دلایل و برهانهایی استوار است .کلبرگ این برهانها را ، بر حسب دیدگاهها و هدفهایی که آنها را بر می انگیزد ، به شش مرحله تقسیم کرده و آنگاه دوباره درسه سطح جای داده است :پیش قراردادی ، پس قراردادی و قراردادی .
اما ایجاد رابطه بین رفتار و نظر شخص ،از دیدگاه اخلاقی ، کارآسانی نیست (گنجی ، 1376 ، ص 225).
همان طور که پیاژه بیان کرده است ، پیشرفت شناخت است که رشد قضاوت اخلاقی را سبب می شود .بنابراین حس اخلاقی پس قراردادی تنها در آغاز نوجوانی ، با ظهور تفکر منطقی و انتزاعی ، ممکن می شود .زیرا این حس بیشتر بر تغییرات ساختی تفکر استوار است نه شناخت بهتر از ارزشهای فرهنگی (همان منبع ، ص 227 ).
هیچکس نمی تواند از اصول اخلاقی ، بدون درک آنها ، اطاعت کند .با این همه ، می توان برپایه اصول استدلال کرد و در عین حال آنها را نپذیرفت .
  • مرضیه زمانیان