خطاهای شناختی چه تأثیری در پاسخگویی به انتقادها دارند؟
آشنایی با خطاهای شناختی و توجه به آنها در زندگی، ضامن کاهش بسیاری از برداشتهای بد خواهد بود. درنتیجه بسیاری از جروبحثها اصلا شروع نمیشوند که بخواهیم راهی برای حلوفصل آنها بیابیم. آشنایی با خطاهای شناختی، قدرت و نیرویی به فرد میدهد که موانع پیش روی خود را حتی در تاریکی، تا حد قابل ملاحظهای شناسایی و درنتیجه از آنها دوری کند. در ادامه تعدادی از مهمترین خطاهای شناختی را با هم مرور میکنیم. کسی که با این خطاها آشنا باشد، هم میتواند بهتر انتقاد کند و هم میتواند به انتقادات دیگران بهتر پاسخ بدهد.
۱. خطای هالهای
اگر یک نفر در صفت «الف» مورد تأیید است، پس حتما در صفت «ب» هم مورد تأیید است. در اثر این خطا، شاید خوشتیپها، باسواد و بااخلاق نیز به نظر برسند، چنانکه ممکن است افراد زورگو، بیسواد به چشم بیایند.
۲. خطای توجه صِرف به شواهد تأییدکننده
«اگر این دارو را بخورم، دیگر نیازی به عمل جراحی ندارم. همسایهمان هم مشکل من را داشت، همین دارو را خورد و خوب شد.» یعنی پزشک شما به ذهنش نمیرسید بهجای عمل جراحی، برایتان چنین دارویی تجویز کند؟! اگر در صورت استفاده از دارو، سلامتی خود را بازنیافتید، میخواهید به پزشکتان مراجعه کنید یا یقهی همسایهتان را بگیرید؟
در مورد انتقاد هم وضع همین است.بر اساس شواهدی انتقاد میکنیم که شاید واقعی نباشند!
«وقتی فرزندانم را راهنمایی میکنم، من را به این متهم میکنند که وارد حریم شخصیشان شدهام، پس دیگر آنها را راهنمایی نمیکنم.» واقعا نمیشود به گزینهای بین این دو فکر کرد؟ مثلا روش راهنمایی، زمان و موقعیت آن را تغییر داد؟ یا منظور خود را به شخص دیگری منتقل کنیم و از او بخواهیم فرزندانمان را راهنمایی کند؟ شاید از آن فرد حرفشنوی بیشتری داشته باشند. آیا نمیتوان به آنها کتاب، فیلم، مصاحبه و چیزهایی دیگری پیشنهاد کرد که خودشان مسئله را پیگیری کنند؟
روش انتقاد از فرزندمان،مخصوصا نوجوان ،را یاد بگیریم.
«میخواستم ورزشکار شوم، اما آسیبدیدگی زودهنگام، مانع از تحقق رؤیایم شد. پس ورزش را کنار میگذارم و پیِ ادامهی تحصیل یا کار آزاد میروم. سعی میکنم این مسئله را فراموش و علاقهی شدیدی را که به ورزش دارم، انکار و سرکوب کنم.» واقعا نمیشود به گزینهای بین این دو فکر کرد؟ مثلا مربیگری؟ آنالیزور تیم؟ روانشناس تیم؟ مترجم تیم؟ تهیهکنندگی برنامهی ورزشی؟ روزنامهنگار ورزشی؟ تولیدی پوشاک ورزشی؟ نویسندهی تاریخچهی رشتههای ورزشی؟ نویسندهی زندگینامهی ورزشکاران؟ پژوهشگر ورزشی؟ گزارشگر ورزشی؟ گویندهی خبر ورزشی؟ و …
۴. فاجعهآمیز کردن پیامدها
«اگر در کنکور قبول نشوم، تمام زندگیام را باختهام. اگر سرباز بشوم دیگر هیچ راهی برای رسیدن به علائق و اهداف خود نخواهم داشت و …»
۵. غلو در نکات منفی و کمتوجهی به نکات مثبت (یا برعکس)
«تیم ملی فوتبال در بازی آخر بسیار بد عمل کرد. پس نتیجه میگیریم که هرگز نمیتوان به عملکرد این تیم در جامجهانی امیدوار بود.»
آیا بهعلت کیفیت نامقبول بازی آخر، میتوان از صدرنشینی و رکورد گل نخوردنهای تیم ملی در دیدارهای انتخابی جامجهانی چشمپوشی کرد؟
این جمله به نظرم بی انصافی محض در انتقاد است!!
۶. ذهنخوانی
«وقتی از استاد سؤال کردم، جوابم را کامل نداد. از چشمانش خواندم که هنوز از حرف دیروزم ناراحت است. از همین الان باید خودم را برای مشروط شدن حاضر کنم.»
از کجا معلوم؟ شاید استاد پاسخ شما را در آن لحظه به خاطر نداشته است یا شاید درگیر مطلب دیگری بوده است!
هنگام انتقاد شنیدن فکر نکنیم طرف مقابل با ما خصومت دارد!!!
۷. قضاوت زودهنگام
«دوستم پس از یک ساعت تأخیر به محل قرار رسید. هرچه زنگ میزدم جوابم را نمیداد. شاید فکر کرده من متوجه نمیشوم که رفتار توهینآمیزی دارد! میدانم چطور حالش را بگیرم. دفعهی بعد که قرار بگذاریم، من هم پس از یک ساعت تأخیر میآیم. میخواهم قیافهاش را در آن شرایط ببینم.»
شاید واقعیت این باشد: دوست شما تلفن همراه خود را در خانه جا گذاشته است. ۱۰ دقیقه هم زودتر از شما آمده است، اما شما محل قرار را اشتباه آمده و یک کوچه بالاتر ایستادهاید. حالا به او حق میدهید که او هم در دل خودش، هرچه میخواهد نثار شما کند؟
۸. تعمیم مبالغهآمیز
در امتحان ریاضی نمرهی دلخواه خود را بهدست نمیآورید. پس نتیجه میگیرید که همیشه خنگ بودهاید. آیا این طرز فکر معقول و مقبول است؟
هنگام نوشتن چک، یک صفر بیشتر میگذارید. برای اصلاح آن راهی به ذهنتان نمیرسد. از کسی کمک میگیرید. آنقدر شما را سرزنش میکند که اصلا دیگر مجالی برای دریافت راهنمایی باقی نمیماند. آیا از این اتفاق، میتوان نتیجه گرفت که شما همیشه بیعرضه بودهاید؟
مردی به همسرش خیانت میکند. آن خانم نتیجه میگیرد که تمام مردها سوءاستفادهگر هستند. آیا واقعا این چنین است؟ آیا نباید یک لحظه به این فکر کند که اگر آگاهی بیشتری داشت، ممکن بود زودتر متوجه شود که طرف مقابلش او را سر کار گذاشته است؟
۹. نادیده گرفتن موارد مهم ناشی از تمرکز بیشازحد بر جزئیات
هزار خواستگار قابل قبول میآید. مثل مارگزیدهای هستید که از ریسمان سیاهوسفید هم میترسد. آنگاه تمام قضایا را رها میکنید و میگویید: «فقط میخواهم صداقت داشته باشد؟»
واقعا اگر شخصی صادق باشد اما اعتیاد داشته باشد او را به همسری میپذیرید؟ اگر صادق باشد اما بیاحساس، آیا باز هم گزینهی خوبی برای شروع زندگی مشترک خواهد بود؟
- ۹۶/۰۹/۱۳