بنا به تصریح قرآن کریم، انسان با وجود نفس امّاره، همیشه در معرض لغزش قرار دارد. گاهی لغزشها به گونه ای هستند که دیگران بیش از خود انسان، متوجه آن می شوند و چنانچه انسان هر از چند گاه در مسیر زندگی، خود را از زاویه دید دیگران ملاحظه کند، بهتر به لغزشهای احتمالی خود پی می برد و اگر به فکر سعادت خویش باشد، بهتر می تواند به اصلاح بپردازد.
صلاح فرد و اصلاح جامعه، در سایه «شناختن عیوب» و تلاش برای «زدودن عیوب» است. این شناخت هم در خود فرد و نسبت به اندیشه ها و عملهای خویش است و هم نسبت به دیگران. زمینه ساز این عیب زدایی نیز «تذکر» از سویی و «تنبه» و «اقدام» از سوی دیگر است. رشد انسان در گرو شناخت واقعیتهاست. آدمی در پرتو شناخت، راه بهره برداری از امکانات و نیروهای درونی خود و جهان را می آموزد. زندگی را بر اصول منطقی استوار می کند. بر مجهولات فائق می آید و مشکلات را یکی پس از دیگری از سر راه برمی دارد. کشف مجهولات و رشد شناخت، راههای فراوانی دارد و «انتقاد و انتقادپذیری» یکی از عوامل مهم رشد شناخت است که بر نقطه های ابهام انگشت می گذارد، و ضعفها و سستیها را نشان می دهد.
در این نوشتار مختصر، برآنیم که مقوله انتقاد و انتقادپذیری را از نگاه دین، مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم تا بتوانیم بی هیچ مانعی خود را در این برکه زلال ببینیم و درون خویش را بنگریم و به اصلاح خود و جامعه بپردازیم.
انتقاد، یعنی «سره کردن، سره گرفتن، جداکردن درهمهای سره از میان ناسره، بهین چیزی برگزیدن، آشکار کردن عیب شعر بر قائل آن، جدا کردن کاه از دانه.» و نیز در «لسان العرب» درباره «نقد» آمده است: «نقد به معنای سره کردن درهمها و شناخت درست از نادرست آن است.» در روزگار گذشته که داد و ستد، با نقره سکه زده شده انجام می گرفت، افرادی بودند که سرب را به گونه پول رایج سکه می زدند و با پولهای نقره می آمیختند. در مقابل، افراد خبره و کارشناسی بودند که به آنان «ناقد» گفته می شد. ناقد با سنگ محک و نگاه خبره خود، هرگونه تقلبی را در مسکوکات رایج، تشخیص می داد و سره را از ناسره جدا می کرد. بعدها این مفهوم به ادبیات نیز راه یافت و نقد الشعر شکل گرفت که عبارت بود از: شناسایی و بیان معایب و نقایص اشعاری که سروده می شد. نقد در این دو عرصه، به معنای عیب یابی و عیب جویی بوده است.
در زبان انگلیسی نیز واژه «Criticidm» معادل «انتقاد» و به همین معنا آمده است. به عنوان مثال، واژه نامه یک جلدی «آکسفورد» ذیل مدخل «Criticidm» انتقاد را به معنای «عیب جویی» و «آشکار ساختن عیوب» معرفی کرده است.
در آموزه های دینی، واژه های نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق، دعوت به خیر، و امر به معروف و نهی از منکر، هر یک به گونه ای، اهمیت و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری را بیان می کنند. قرآن کریم می فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»؛ «پس بندگان مرا که به سخن گوش فرا می دهند، آنگاه بهترین آن را پیروی می کنند، مژده بده!» در کلمه «استماع» نکته نغز ویژه ای نهفته که در «سماع» نیست. شنیدن سخن دیگران، با آن صورتی که ناخواسته سخن دیگری به گوش برسد، تفاوت دارد. آن که گوش فرا می دهد، نقد و بررسی نیز می کند، تمام پیامدهای خوب و بد و زیبا و زشت سخن را می سنجد، آن گاه دست به گزینش می زند. به هنگام برگزیدن نیز، میان خوبها و خوب ترها، به گونه ای ارزیابی می کند و در پایان با آگاهی و بررسی همه جانبه، سخن نیکوتر و پیشنهاد به واقع نزدیک تر و طرح و برنامه خردمندانه تر را برمی گزیند.
قرآن کریم می فرماید: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُوءْمِنینَ»؛ «و پند ده! زیرا که پند در موءمنان سودمند می افتد.»
تذکر، فراموشیها و ناآگاهیها را به هوشیاریها و بیداریها دگرگون می کند و همگان را در جامعه به حضور و مراقبت همه سویه فرا می خواند. در چنین جامعه ای، کم کاریها، کندکاریها و بدکاریها، کمتر به چشم می خورد و هر یک از افراد خود را موظف می دانند که به دیگران هشدار و تذکر دهند تا کارها در روال و روند واقعی خود قرار گیرد.
آیات و روایات بسیاری بر این معنی دلالت دارند که موءمنان و باورمندان، نباید به افراد چاپلوس و کسانی که همواره از خوبیها سخن می گویند و بر سستیها سرپوش می گذارند، میدان دهند و اینان باید دوستانی برگزینند که در کنار ستایش، به نقد رفتار و کارکرد آنان نیز بپردازند و مثل آینه خوبی و بدی، شایستگیها و کاستیها را بر آنان بنمایانند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «الْمُوءْمِنُ أَخُو الْمُوءْمِنِ عَیْنُهُ وَ دَلِیلُهُ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَغُشُّهُ وَ لَا یَعِدُهُ عِدَةً فَیُخْلِفَهُ؛ موءمن برادر موءمن است و به منزله چشم او و راهنمای اوست؛ هرگز به او خیانت و ستم نمی کند، با او غش و تقلب نمی کند و هر وعده ای به او دهد، سر برنخواهد تافت.»
و نیز امام کاظم علیه السلام می فرماید: «... وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ؛ ...و بخشی از زمان را برای رفت و آمد با برادران دینی و مورد اعتمادی که کاستیها و سستیهای شما را به شما معرّفی می کنند و در باطن برای شما اخلاص می ورزند، ویژه سازید.»
نکات آموزنده این روایت عبارت است از:
الف. بایستگی برنامه ریزی و سرمایه گذاری برای آسیب شناسی فردی و اجتماعی در جامعه دینی.
ب. انتقادپذیری و پیدا کردن ناقدان خالص و مورد اعتماد.
ج. ناقدان باید دردشناس و دارای معرفت در مسائل مورد نقد باشند.
د. نقد باید بدون خدعه و نیرنگ و خالص و ناب باشد.
مطالب این صفحه از منبع
مجله
مبلغان
اسفند 1385، شماره 88
انتقاد و انتقادپذیری از نگاه اسلام و سایت howzeh.net آورده شده است.
تفاوت جنسیت، تیپ شخصیتی، نوع تربیت، الگویِ زیستیِ جامعه و دیگر عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری هویت افراد، سهم بسزایی در نوع واکنش آنها به انتقاد خواهد داشت.
در میهن ما، آنطور که به نظر میرسد، تعارف و مهرطلبی بر صراحت و واقعبینی غلبه دارد. بهعبارت دیگر، بسیاری از ما ترجیح میدهیم بهجای رویارویی با مسائل و گفتوگو برای حلوفصل آنها، با پادرمیانی یک ریشسفید، صورت مسئله را با روبوسی و سلاموصلوات پاک کنیم. به بیان دیگر، تصمیم میگیریم بهجای توجه به رفتار خود و تحلیل آن، تا میتوانیم دلی بهدست آریم، چون به ما یاد دادهاند دل شکستن هنر نمیباشد. در این شرایط، اختلاف نظرات و تفاوت دیدگاهها را به رسمیت نمیشناسیم و بهجای مدیریت و بهبود رفتار خود، فرار را بر قرار ترجیح میدهیم. همین نوع واکنش است که موجب میشود مدام از یک رابطه، به رابطهی دیگر بپریم بیآنکه در هیچیک از آنها، تجربهای لذتبخش، مولد و پایدار را پشت سر گذاشته باشیم. بعد هم نتیجه بگیریم که همهی مردها یا همهی زنان چنین و چنان هستند.
با توجه به نکات یادشده، میتوان گفت بهطورکلی افرادی که خصوصیات زیر را دارند، در مقابل انتقاد شکنندگی و فروپاشی بیشتری از خود نشان میدهند.
این افراد در مقایسه با دیگران آسیبپذیرتر هستند، بهخصوص اگر درونگرا
هم باشند. آنها زود به دل میگیرند و بهاصطلاح، پوست نازکی دارند. از آنجا
که معمولا برونگرایی طرفداران بیشتری دارد، افراد درونگرا بهطور پیشفرض
گزینهی چشمگیرتری برای انتقاد به نظر میآیند زیرا سکوت، دیرجوشی، تفکر،
انزوا و … از جمله خصلتهای رفتاری آنهاست. گویی ناهمانندیشان با دیگران،
از دید برخی ننگ محسوب میشود.
(برای کسب اطلاعات بیشتر، به کتاب «همسر مناسب شما: همسرتان را از تیپ شخصیتی مناسب خود انتخاب کنید؛ ناشر: نقشونگار؛ تاریخ نشر: اسفند ۱۳۹۵» مراجعه کنید.)
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، بهعلت حساسیت بیشازحدی که نسبت به سیگنالهای موجود در محیط دارند، مستعد این هستند که با سوءتعبیر، واقعیت امر را خلاف آنچه هست درک کنند. بهعبارتی، برخی را اغراقآمیز و برخی را ناچیز در نظر میگیرند. همین غیرواقعبینی، موجب اختلال در ارتباطات آنها و درنهایت باعث شکنندگیشان میشود.
شاید بسیاری از ما خاطرهی خوبی از نقد شدن و انتقاد کردن از دیگران بهیاد نداشته باشیم.
ممکن است واقعیتی را طوری بیان کرده باشیم که بهجای کمک به طرف مقابل، موجب ناراحتی یا ناامیدی
او شده باشیم.
احتمال دارد کسی بهدرستی از ما انتقاد کرده باشد اما درنهایت، بهجای توجه به برطرف کردن ضعفها، ناامید شده و به کل از فعالیت خود دست کشیده باشیم. چرا چنین اتفاقاتی میافتند و بازخوردها به نتایج مطلوبی منجر نمیشوند؟ چگونه از دیگران انتقاد کنیم تا بازخورد خوبی به آنها بدهیم؟ اگر کسی از ما انتقاد کرد، چگونه انتقادش را پاسخ بدهیم؟
این
مسئله را باید در سه بُعد بررسی کرد: «منتقد، موضوع نقد، نقدشونده»
برای دریافت پاسخ این پرسشها، ادامهی مقاله را مطالعه کنید.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. در این وبلاگ قصد دارم یافته های خودم درباره چگونگی افزایش قدرت تحمل با شما به اشتراک بگذارم.
میدانیم وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. دوست دارم از نظرات شما خواننده گرامی نیز بهره مند شوم.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
اختلاف نظر چه در جامعه و چه در مدرسه در بین گروههایی مثل دانش آموزان یکی از عوامل مهم تغییرات اجتماعی گروهی و فردی محسوب میشود و یک امر مورد نیاز در جامعه و مدرسه به شمار میآید. زیرا نمیتوان گفت همه دانش آموزان یک مدرسه یک شکل و با یک طرز فکر هستند و یک خط فکری را دنبال میکنند و عقاید و نظرات مشترکی دارند. وجود اختلاف نظر و تفاوت افکار و طرز فکر در یک مدرسه یک امر طبیعی است. اگر این امر در درون مدرسه و مشکلات ناشی از آن در آن تأثیرات زیادی بر جای گذارد خشونت، قهر و بسیاری از این رفتارها بیشتر میشود در مقابل شادی و نشاط کاهش پیدا میکند. و این برای محیطهایی چون مدرسه ناخوش آیند است.هنگامی که دانش آموزی تک بعدی به مسئله نگاه میکند و حرف خود را مبنا قرار میدهد و دیگران را سرکوب میکند، در واقع او توانایی پذیرش عقاید مخالف را ندارد و این موضوع مربوط به شخصیت پرورش یافته وی میشود. بنابراین تضاد بین دانش آموزان مدرسه تا حد زیادی ایجاد شکاف خواهد کرد. ریشه بسیاری از اختلافات عمیق در این مسئله وجود دارد و در موارد حادتر اگر از حد معین تجاوز کند به مشکلات بیشتری میانجامد